دنیای کوچک ما...

دنیایی که توش زندگی می کنیم گاهی وقتا از دید گاه آدم خیلی بزرگه اما گاهی خیلی کوچیک میشه و جالب،

چند اتفاق جالب توی سفر به مکه اوفتاد که براتون تعریف می کنم...


1-به خاطر قانون کشور عربستان که زن زیر 45 سال بدون یک مرد محرم اجازه ورود به کشورشون رو نداره ، معاون کاروان ما آقای آجرلو رو در  ویزای من دایی بنده معرفی کرده بودند ، آقای آجر لو در این سفر مادر و پدر پیرش رو هم همراهش آورده بود که متاسفانه پدر از بیماری دیابت رنج میکشید ، و اصلا بیرون از هتل نمیومد یک روز که با مادر آقای آجرلو برای خرید به یک فروشگاه رفته بودیم توی حرفهاش فهمیدیم که ساکن محله سی متری جی تهران هستند یعنی درست محله بابابزرگم اینها و بعد از کلی تفحص کاشف به عمل اومد که آقای آجرلو با یکی از شوهر عمه هام دوست اند...

2-توی کاروان ما یه خانم وآقای جوانی بودند که یه پسر بچه 11،12 ساله داشتند به نام محمد رضا که فوق العاده مهربون و مودب بود ما توی طول سفر خیلی با هم صمیمی شدیم و خلاصه ازشون پرسیدیم ساکن کجا هستند و گفتند : شهرک ... ؟////////////

ما هم پرسیدیم :آقای  باقر لو رو میشانسید ، جواب مثبت بود ،همسفر ما آقای باقر لو رو میشناخت ...


3- برای محرم شدن به مسجد شجره رفتیم خانم مبلغ که لبیک رو می گفت ،شدیدا به چشمم |آشنا اومد به مامان گفتم : مامان نگاهش کرد و گفت: دختر آقای میر هاشمی دوست بابامه ...


4- عزیزانی که به سفر حج رفتن میدونن که روحانیون کاروان اصرار دارند که همه برای خوندن حمد وسوره و اصلاح غلط های احتمالی پیششون برن ما هم رفتیم توی صحبت ها فهمیدیم که آقای صادقی امام جمعه مسجد قدس شهرک غرب هستند و آقای چیز برادر همسر بنده رو به خوبی میشناختند ...

تو هوای گرم و بی مهر عربستان ، تو غربت  بقیع ، تو حس دو گانه آیا اصلا اومدن درست بود یا نه؟ این نشونه ها بهم یه حس شادی وصف نشدنی میداد... دو واقعا اونجا با شنیدن اسم شوهر عمه ام و آقای باقر لو و دیدن دختر آقای میرهاشمی و حتی شنیدن اسم آقای چیز  ، فهمیدم دنیایی که توشیم خبلی کوچیک تر از اونیه که فکر میکنیم ...



نظرات 10 + ارسال نظر
آوا یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:54

آره واسه منم خیلی
اتفاق افتاده...چه
توی سفرهای
زیارتی و چه
جاهای دیگه
دنیا خیـلی
کوچیکه
اوهوم
یاحق...

نینا یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:33

برای منم از این اتفاقا این مدت زیاد افتاده.
من تو سفرم هیج مورد ناذاحت کننده ای از طرف عربستان ندیدم. خیلی هم خوب بود تو مدینه خیلی کم موردی برای بعضیها دیدم ولی کلا من هیج مشکلی ندیدم

خیاط باشی یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:08 http://otaghe-khayyati.blogsky.com/

ما هم زمان با مادربزرگم و عموم و زن عموم اونجا بودیم ولی نتونستیم همدیگه رو ببینیم...

احسانه یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 14:56 http://zahra-themoongirl.niniweblog.com

سلام
نرگس جون زیارت قبول.
ایشالا خدمت میرسیم.

منتظر دیدن عکسای رادین تو سفر حج هستیم.

هاله بانو یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 22:04 http://halehsaadeghi.blogsky.com/

سلام خانومی
رسیدن به خیر ... شرمنده ام به خدا می دونم خیلی دیر گفتم ...
به به می بینم هوای داغ مکه و مدینه به لطف کوچیکی دنیا حسابی بی نظیر بوده ...
راستی نرگس جان اون قهوه های ترک ترکیه ای که اغلب کنار مسجد النبی تعارف می شه رو تجربه کردی؟

آرشمیرزا یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 22:17

با تاخیر زیاد و شرمندگی زیادتر :
رسیدن بخیر و زیارت قبول


.

silent سه‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 14:17 http://no-arus.blogfa.com/

درست می گی
برای منم زیاد اتفاق افتاده

silent سه‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 14:20 http://no-arus.blogfa.com/

ببین بازدید 4444 ام مال من بوده ها
بهم چی جایزه میدی؟/

منیژه دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:44 http://nasimayeman.persianblog.ir

چه جالب نرگسی...
بیخود نیست میگن دنیا بیهوده گرد نیست!!!

[ بدون نام ] جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 15:45

سلام
دفعه ی بعد که خواستید برید ایشالا خانوادگی مشرف بشید همراه با همسرتون ............دنیا کوچیک تر از اونی که بهش فکر می کنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد