حرف هایی دارم از جنس غم وغصه ،از جنس اشک از جنس بغض های کش دار گلو گیر از جنس نمیدونم چه طوری بیان کنم از جنس خسته ام از دروغ گفتن اره خیلی خسته ام از تکرار جملاتی که خودم هم بهش اعتقاد ندارم ، مهربان من و ببخش که امروز بهت به دورغ گفتم بابات از این دنیا راحت شد آخه نشد آخه آقا ولی هنوز دنیا دنیا آرزو داشت جه طوری از این دنیا راحت شد،مهربان من وببخش به خاطر اینکه بجایی که آروم کنمت زار زار اشک ریختم من و ببخش ....
آقا ولی مرد مهربونی بود واسش از خداآمرزش و برای دل صبور مهربان هم آرامش آرزو میکنم ...
امیدوارم خونه ی آخرتشون، توی بهشت باشه.
خدا رحمتشون کنه...غمگین شدیم...
خدا به مهربان صبر بده....
و روح آقا ولی رو قرین رحمت کند...
بودن تو در کنار مهربان عزیزم حتما آرومش میکنه...
برایتان آرامش آرزو دارم...
دردناکه، خدا رحمتشون کنه...
مواظب مهربان و بچه اش باش...
خیلی وقته نمیتونم تسلی بدم.اول خودم بغض می کنم.اول خودم می شکنم.....حق داری نرگسم.....با اینکه فقط وصفش رو خونده بودم اما جور خاصی شدم.بخاطر مانی که بابایی اش زود رفت.بخاطر مهربان که هنوز چله اش نشده...بخاطر خودش و ارزوهاش برای مانی........فقط دلخوشم که شماها کنار مهربان هستین.بابک هست.شما خیلی گلید خدا حفظتون کنه...خدا به همه تون صبر بده
این چند روز کلمه کلمه پست های مهربان رو گریه کردم روزهای سختی رو میگذرونه امیدوارم خدا بهش آرامش و صبر بده
خداون ایشون رو بیامرزه
تسلیت می گم عزیزم
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن؛
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن؛
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم؛
که در طریقت ما، کافریست رنجیدن؛
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات؛
بخواست جام می و گفت: عیب پوشیدن؛
مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست؟؛
بدست مردم چشم، از رخ تو گل چیدن؛
به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب؛
که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن؛
به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه؛
کشش چو نبود از آن سو، چه سود کوشیدن؟؛
عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس؛
که وعظ بی عملان، واجبست نشنیدن؛
ز خط یار بیاموز مهر، با رخ خوب؛
که گرد عارض خوبان، خوش است گردیدن؛
مبوس جز لب ساقی و جام می، حافظ؛
که دست زهد فروشان، خطاست بوسیدن.[گل]