م ع ل م

معلم کلاس اولم وقتی نمره دیکته بچه ها از 17 کمتر میشد از فایل طوسی رنگ پشت سرش یه سبد قرمز رنگ پر از مداد رنگی در می آورد و مداد ها رو لابه لای انگشت های بچه ها میگذاشت و اونقدر فشار میداد تا بچه ها گریه کنن و قول بدن که دفعه بعد نمره بالا بگیرن...


معلم کلاس سومم وقتی می خواست درس بپرسه از توی کیفش یه شیشه در میاورد که توش گیلیسیرین و آبلیمو بود و مقداری از اون رو رو ی دستش می ریخت و آروم ونوازش گونه دستش رو بهم می مالید...


معلم تاریخ و جغرافیا دوم راهنماییم اونقدر با لباس های خوش رنگ و با کلاسش و لحن شیرین و دوست داشتنیش بچه ها رو مجذوب خودش کرده بود که حتی تنبل ترین شاگرد کلاس هم سر کلاس خانم رهنما با آمادگی کامل میومد...


اگه دوست داشتید توی کامنت های این پست از معلم هاتون بنویسد از شیطنت هایی که پشت نیمکت های مدرسه کردید و از خاطره های تلخ و شیرینی که از معلم هاتون تو ذهنتون نقش بسته...



بچه ها مواظب باشید...

آقای جیم کارت سوخت محل کارش رو توی پمپ بنزین جا گذاشت ،به محض اینکه فهمیدیم برگشتیم  پمپ بنزین ،اما گفتن :اینجا جا نمونده ،گفتیم :اگه امکان داره دوربین ها رو چک کنید گفتن دستور قضایی لازمه ، بعد از یک روز علاف شدن توی دادگستری دستور قضایی گرفتیم و رفتیم پمپ بنزین فیلم اون روز رو روی سی دی بهمون دادن درست بعد از ما یه آقایی از یه پراید سفید پیاده شده و کارت سوخت رو بر داشت ، شماره پلاک ماشین رو همراه با فیلم مذکور به دادگستری بردیم ،شماره پلاک رو به سیستم وارد کردن و گفتن که پلاک جعلی ست  و اصلا پلاکی با چنین مشخصاتی وجود نداره ...


برادر آقای جیم ماشینش رو عوض کرد و واسه اینکه به غربیها ثابت کنه ،که تحریم ها هیچ تاثیری در زندگی ما ایرانیها نداره یه ماشین چند صد میلیون تومانی خرید و همراه با همسر برای امتحان رکاب خودرو تازه خریداری شده به دل جاده چالوس زد ؛که یه پیکانی از خدا بی خبر از سمت شاگرد یه خط میزون روی ماشین تازه تاسیس کشید و فرار کرد برادر آقای جیم هم به اولین پلیس راه خبر داد و ماشین رو نگه داشتند 1- راننده ماشین از برادران افغان بودن.2- ماشین دزدی بود3-توی صندق عقب ماشین یه پسر 11 ساله با دست و پای بسته بود که توسط برادر افغان برای اخاذی از خانواده اش دزدیده شده بود...


فقط یه جمله میگم و تموم

بچه ها مواظب باشید