مانی وارث تاج وتخت اسحاقی

هنوز هم که فکر میکنم یکی از شیرین ترین لحظات زندگیم تولد کیامهر خواهر زاده نازنینم بود وقتی به دنیا اومد رنگ زندگی رو واسه من وهمه خانواده عوض کرد وقتی فهمیدیم زردی داره من و بابا و بابک زار زارگریستیم واشک ریختیم و فتی نیمه شب بیدار میشد همه خانواده سراسیمه به سمتش می رفتیم ما با کیامهر عاشقی کردیم ...


رادین شیرینی زندگی من بود همه جاهای خالی زندگیم رو پر کرد بهم قداست مادر بودن رو بخشید...


واما مانی ثمره عشق مهربونترین و خوش قلب ترین برادر دنیا با همسرش مهربان پازل زندگیمون رو کامل کرد،مانی شیرین بود وقتی بغلش کردم اروم چشمهای نازش رو باز کرد دیدم این موجود ناز و شیرین رو هم به اندازه عشق زندگیم کیامهر دوست دارم این رو زمانی که در آغوشم بود فهمیدم . مانی عزیزم وارث تاج وتخت اسحاقی امیدوارم مثل پدر بزرگت ادیب ،مثل پدرت مرد ،و مثل مادرت مهربون باشی ،اومدنت به این دنیای بزرگ و ...مبارک.