خدا را برایت آرزو دارم

بعضی روزها واسه آدم با روزهای عادی فرق می کنه ٬ امروزم واسه من از اونروزهاست٬چون امروز روز تولد یکی از عزیزانمه  ٬یکی که همیشه با شادیهای من و خانواده ام خندیده  و با غم هامون گریسته ٬ کسی که نه به خاطر اینکه خانم برادرمه دوستش دارم  به خاطر اینکه خانم دوسش دارم   کسی که اسمش مهربانه٬ قلبش مهربانه ٬ذاتش مهربانه و.. .

واما:

خدا تنها روزنه امیدیست که هیچگاه بسته نمیشه ...و تنها کسی است که با دهان بسته هم میتوان صدایش کرد و با پای شکسته هم میتوان سراغش رفت ...و تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر بر میدارد ... و تنها کسی است که وقتی همه رفتند می ماند ... وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید ... وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود ... و تنها سلطانیست که دلش با بخشیدن آرام میگیرد نه با تنبیه کردن ... در این بهترین روز مهربانم  خدا را برایت آرزو دارم . تولدت مبارک. 

  

پی نوشت :متن سبز رنگ بر گرفته از یک اس ام اس می باشد.

 

 

دمت گرم آقای چیز !!!!!!!!!!

  • اپیزود ۱

 

یک روز پنجشنبه طبق عادت همیشگی به منزل خانم جان مادرآفای جیم رفته بودیم که آقای چیز وخانم چیز و آقای چاق هم آمدند .

 آقای چیز یه کارتن گوشی از کیفش در آورد و گفت :خانم جان بیا این هم گوشی و سیم کارت  

 خانم جان با خوشحالی وصف نشدنی جعبه رو گرفت و شروع به دعا کردن برای آقای چیز کرد  

آقای چیز هم گفت : دعا لازم نیست ٬پولش شد ۱۵۰هزار تومان تو ۵۰ الان بده بقیه پول هم عیدی و کادو روز مادر ... 

خانم جان هم یه تراول ۵۰ تومانی از آقای جیم قرض کرد و داد به آقای چیز 

و بالاخره از گوشی رو نمایی شد روی جعبه گوشی نوشته بود ۳۵ هزار تومان ٬ خط داخل گوشی هم یه ایرانسل حداکثر ۵ تومانی بود  اما چه جوری آقای چیز ۱۵۰ نرخ واسش تعیین کرد خدا عالمه و بس...  

 

  •  اپیزود ۲ 

 روز دوم عید است و ما و خانواده آقای چیز برای عید دیدنی و عرض ادب به منزل خواهر خانم چیز رفتیم ٬آقای چاق دو ساعت قبل یه گوشی موبایل جدید خریده و خواهر زاده خانم چیز میگه :چقدر قشنگه ٬ آقای چیز سریعا میگه عمو جان چقدر عیدی  جمع کردی  ؟دختر با خجالت میگه ۹۵ تومان

  آقای چیز میگه : ۵۰ من میدم ٬ ۵۰ عمو جیم تو هم برو یه گوشی مثل آقای چاق بخر  

 و سریعا  اعلام میکنه جیم جان من پول همراهم نیست شما ۱۰۰ بهش بده ٬ بعدا من ۵۰  بهت  میدم!!!!!!!!!! 

 در راه برگشت من دهنم کج و  کاملاً افسرده و خانم چیز همش از اینکه آقای چیز خیلی مهربونه و خدا به هر کس اندازه دلش مال و ثروت میده حرف میزنه ومن...

 

مدیون نوشت ۱: مدیونید  فکر کنید آقای چیز یه خونه ۵۰۰ متری ویلایی  البته 3لکس تو سعادت آباد داره .  

 مدیون نوشت ۲: مدیونید فکر کنید خانم جان پول آقای جیم رو پس نمیده . 

مدیون نوشت ۳: مدیونید فکر کنید آقای چیز  تو آن دو ساعت که خونه خانم جان بودیم نزدیک ۳۰ هزار تومان واسه آقای چاق خوراکی خرید.

مدیون نوشت ۴: مدیونید فکر کنید آقای چیز به محض رسیدن خونه پول آقای جیم رو نداد. 

مدیون نوشت ۵: مدیونید فکر کنید ما خودمون قصد نداشتیم ۵۰ به آن دختر عیدی بدیم... 

 

ماجرا های ما و آقای چیز

نمی دونم چه جوریه که گاهی اوقات که من از آقای چیز ناراحتم هی پشت سر هم  اتفاقاتی میوفته که من بیشتر و بیشتر ازش دلگیر میشم  نذارید به حساب خاله زنک بازیم من ماجرا رو تعریف می کنم شما قضاوت کنید ...... 

ساعت ۹ شب آقای جیم نیم ساعتی هست که  از سر کار اومده ٬صدای زنگ  تلفن آقای چیز پشت خط سلام  ٬خوبید ؟چند روزی هست نیومدید اینجا ٬من هم مثل همیشه کلی تعارف تیکه پاره می کنم و گوشیو میدم آقای جیم .....  

آقای چیز به آقای جیم :پاشید بیایید اینجا  

آقای جیم به آقای چیز :دیر وقته تاراه بیوفتیم بیاییم  شده ساعت یازده  

آقای چیز به آقای جیم : نمیایید رادین رو با آژانس بفرستید دلمون واسه بچمون تنگه    

آقای جیم به آقای چیز : چشم میاییم   

هنوز من دارم با تعجب به آقای جیم نگاه می کنم  که می گه خوب دلشون تنگ شده  منم  

می گم یسسسسسسسسسسسسس  

دو دقیقه بعد صدای زنگ تلفن   

من :الو  

خانم چیز : الو  

من : سلام   

خانم چیز :سلام  

خانم چیز : نرگس جان اون ماشین بزرگ بزرگ رادین هست از دوبی خریدید ٬گذاشتی تو ویترین اتاق رادین لطفا با خودت بیار آخه آقای چاق ( پسر ۱۱ ساله آقای چیز) می خواد فردا ببرتش مدرسه  

 من: چشم اما مگه آقای چاق یه دونه مثل همون ماشین نداره ؟ 

خانم چیز : چرا داشت دادم به خواهر زاده ام  حالا این لج کرده می گه گفتن فردا میتونینید با خودتون هر چی خواستید بیارید ٬الا و بلا می گه ماشین رادین رو می خواهم ٬منم گفتم :شما که دارید میایید اونم با خودتون بیاریددددد  

 من : چشم  

  

من به آقای جیم  : نمردیم و معنی دلتنگی رو هم فهمیدیم  .